معنی بسیار باشکوه
حل جدول
طلایی
باشکوه
محتشم
فرهمند
باشکوه بودن
فرهى
شبنشینى باشکوه
مجموعه داستان غلام حسین ساعدى
صندلی باشکوه
مبل
مجلس باشکوه
کوکبه
عمارت باشکوه
شار
فرهنگ معین
(شُ) (ص مر.) باعظمت، باابهت.
فارسی به عربی
رائع، غنی، مهیب، نبیل
فرهنگ عمید
شکوهمند، باجلال،
مترادف و متضاد زبان فارسی
باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرشکوه، پرجلال، شکوهمند، مجلل،
(متضاد) بیشکوه، بیابهت
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) با جلال باعظمت باابهت.
فارسی به ایتالیایی
magnifico
فارسی به آلمانی
Grossartig [adjective], Majesta.tisch [adjective], Reich, Edel [adjective], Grossartig [adjective]
معادل ابجد
607